ولی در چند سال اخیر، درس متون اسلامی نظیر برخی دیگر از دروس معارف یک تغییر اساسی کرد و تبدیل شد به یکی از این دو عنوانِ «تفسیر موضوعی قرآن» و «تفسیر موضوعی نهج البلاغه» که دانشجو در انتخاب یکی از این دو اختیار دارد. در این سه، چهار سال اخیر که این درس به این دو عنوان تغییر کرده است، طبیعی است که تحولی در دروس معارف دانشگاه ایجاد شده است و با این تحول و تغییر، قرآن و نهج البلاغه عملاً وارد محیط دانشگاه شد. یادم هست که همان سه یا چهار سال قبل که با انجمنِ قرآن پژوهانِ حوزه علمیه قم خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم، در آنجا آقای دكتر کلانتری این گزارش را خدمت ایشان داده بودند که قرار بر این است که تفسیر موضوعی قرآن در دانشگاهها تدریس شود. خب، ظاهرش این بود که ایشان استقبال کنند و استقبال هم کردند، اما به نکتة ظریفی هم اشاره کردند که به نظر من بسیار جالب توجه بود. ایشان فرمودند وقتی که شما عنوان کردید قرار است تفسیر قرآن در دانشگاهها تدریس شود، با این تعبیر فرمودند که «تنم لرزید». علت آن را هم اینگونه بیان کردند که ما وقتی برای دانشجویان مسائل اسلامی، معارف و مسائل مختلف و … را مطرح میکنیم، همیشه میگوییم که همة حرفها را بروید در قرآن پیدا کنید. همیشه به آنها میگوییم که قرآن بهترین، کاملترین و جامعترین کتابهاست. در واقع از قرآن به عنوان گنجینه و منبعِ اسرار بیپایان الهی یاد میکنیم. حالا شما میگویید که قرآن را به کلاسها بردهاید. خب، فضایی که از قرآن در ذهن دانشجو ایجاد شده است، فضای بسیار گستردهای است. مقصودِ ایشان این بود که من بیم این را دارم که قرآن و تفسیرش به دانشگاه وارد شود، و به گونهای یا متن این دروس، یا خودِ اساتید، نتوانند از عهدة جایگاه و ارزش قرآن برآیند و انتظاری که دانشجو دارد، بر آورده نشود و در نتیجه خدای نکرده از منزلت قرآن کاسته شود. ببینید، این یک هشدار مهم و قابل توجهی است که ایشان دادند و به نظر من تذكر خیلی دقیقی هم دادند. درست هم هست! وقتی این ایدة بلند مطرح شد که قرآن و سپس نهج البلاغه ـ که میگوییم فوق کلام بشر و دون کلام خالق است و بعد از قرآن، آن را مهمترین منبع دین میشناسیم، – البته در کنار کتب اربعه شيعه – مسألة قرآن و نهج البلاغه در دانشگاهها حساسیت بیشتری پیدا کرد. دوستانی آمدند، متونی تهیه کردند، کارگاههایی در کشور برای ارتقاء سطح تدریس اساتید تحت عناوین روششناسی تفسیر برگزار شد. كه در این مدت فکر میکنم سی، چهل کارگاه در مناطق مختلف کشور برگزار شده است. متنهای متعددی هم ـ چه برای تفسیر موضوعی قرآن و تا حدودی هم برای تفسیر نهج البلاغه ـ تدوین شده است. میتوان گفت اینها تلاشهایی در جهت ارتقای سطح تدريس این دو درس بوده است. اما جای برگزاری همایش خالی بود. مخصوصاً در دو سال اخیر که دانشگاه معارف اسلامی تشکیل شد، بر آن شد تا دروس معارف را ساماندهی کند و اساتید معارف را نيز خودش تربیت کند. عطف به این اتفاق مبارک، دانشگاه معارف اسلامی در نظر گرفتکه همایشی با عنوان قرآن و نهج البلاغه برگزار کند. البته ما این همایش را به عنوان گام نهایی نباید تلقی کنیم. ارتقای سطح کیفیت تدریس قرآن و نهج البلاغه در دانشگاه آنقدر اهمیت دارد که اصلا باید برای آن یک برنامهریزی خیلی جدیتر، اساسیتر و حتی طولانیتری کرد. با این توضیحات، همانطور که در پوستر همایش هم آمده است، دو هدف اساسی از این همایش مورد نظر بوده است: 1. بهینهسازی شیوههای آموزش تفسیر قرآن و نهج البلاغه؛ (دانش افزایی اساتید در زمینههای روش شناسی تدریس)؛ 2. تعمیق آموزههای قرآن و نهج البلاغه.
حضرتعالي راه رسیدن به این اهداف را چگونه ميبينيد؟خب، حال که قرآن و نهج البلاغه که به عنوان اساسیترین متون دینی است که به دانشگاهها رفته، بايد ببينيم چه راهی داریم برای اینکه حضور این دو متن مقدس، حضور قویتر، بهتر، عالیتر و تأثیرگذارتری باشد؟ همایش هم یک راه است. اینکه اساتید را بتوانیم در حوزههای دانشافزایی تقویت کنیم، یک راه است. اینکه متون کنونی را آسیب شناسی کنیم، یک راه است. این که متون جدید را تولید کنیم هم یک راه ديگر است. اساساً حتی فکر میکنم این کار یک اتاق فکر لازم دارد که پیوسته برای تقویت این بخش در دانشگاهها تصمیم گیری کند. گروههای آموزشیِ معارف فعالتر شوند، سمینارها، کارگاهها و نشستهای محدودتری در طول سال در دانشگاه های مختلف کشور برگزار شود. اینها اهدافی است که باید به صورت کلان دنبال شود. اما آن چیزی که ما در این همایش در نظر داریم، بخشی از این اهداف را میتواند پوشش دهد. ما در این همایش، به دنبال این هستیم که اولاً توجه به قرآن و نهج البلاغه تجدید شود و یک روح جدید و یک پویایی در این عرصه، در میان دانشگاهها، اساتید و تا حدودی دانشجويان ایجاد شود و متون هم آسیبشناسی و بهینهسازی شوند. همچنین راهکارها و شیوههای جدید استخراج شود که آیا ما میتوانیم سبکهای سنتی را به سبکهای نو تجدید و بازسازی کنیم؟ یکی از موضوعاتی که ما در همایش مد نظر داریم، این است که ما چطور تفسیر و قرآن را به صورت عینیتر، کاربردیتر، ملموستر و جذابتر در اختیار دانشجویان بگذاریم؟
جناب استاد بفرماييد مخاطبان شما در اين همايش چه کسانی هستند؟ما در این همایش، با توجه به این که میخواستیم مسألة تدریس تقویت شود، عمدتاً مخاطب اولِ ما، اساتید دروس معارف دانشگاه هستند و در میان اساتید معارف، اساتید تفسیر قرآن و نهج البلاغه در اولویت بیشتری قرار دارند؛ خصوصاً به کسانی که سابقة قلم و کار علمی و فکری دارند، توجه بیشتری شده است. مخاطب دوم، عموم صاحبنظران در حوزة قرآن و نهج البلاغه هستند؛ کسانی که در سطح کشور صاحب قلم و فکر هستند.
محورهای همایش ناظر به چه نوع مباحثی است؟همانطور که هم در سایت همايش و هم در پوستر اعلام شده است، دو محور اصلی را مد نظر داریم: يكي روش شناسی تدریس قرآن و نهج البلاغه و یکی هم مباحث محتوایی قرآن و نهج البلاغه. در بخش اول، یکی از موضوعات مورد توجه ما، متون کنونی است که الان در دانشگاهها تدریس میشود که لازم است این متون آسیب شناسی شود و نقاط ضعف و قوت آنها استخراج شود. مسألة دیگر این است که ببینیم ارتباط اساتید این درس با دانشجویان چگونه است. یک محور پیش بینی شده است با عنوان «بازکاوی انتظارات دانشجویان از درس تفسیر قرآن و نهج البلاغه» یا شیوههای جذب دانشجویان؛ یعنی اینکه چگونه ارتباط میان سه رکنِ استاد، متن درس و دانشجو را با هم تقویت کنیم.در بخش دوم که آموزههای قرآن و نهج البلاغه است، ما تا کنون جلسات مکرر و متعددی با صاحبنظران، اعضای هیئت علمی و بعضی اساتید مدعو داشتیم. تا كنون بیش از صد محور در این بخش ـ هم در قسمت قرآن و هم در نهج البلاغه ـ پیش بینی شده و به تصویب رسیده است که این عناوین در سایت نيز اعلام شده است که از اين محورها، پنجاه تا شصت عنوان را به صورت سفارش مقاله جدا کردهایم. در حقیقت، همایش مخاطبان خود را به دو صورت مورد توجه قرار داده است. یکی در قالب فراخوان مقاله که از طريق سایتها، خبرگزاریها و پوسترها انجام گرفته و بخش دیگر، ارتباطاتی است که با گروههای معارف دانشگاهها و بخصوص اساتید تفسیر قرآن و نهج البلاغه، به صورت نامه نگاری انجام شده است.
با توجه به گستردگی و تنوع محورها که حضرتعالی هم اشاره کردید، موضوعات پراکندهای در محورها وجود دارد. به نظر شما این موضوعات پراکندة همایش، چگونه قابل جمع است؟ سؤال دیگری هم مطرح است و آن اينكه چرا به قرآن و نهج البلاغه توأمان پرداخته شده است؟ ما در جلسات مختلف این بحث را داشتهایم. مثلاً یکی از پیشنهادات این بود که همایش قرآن و نهج البلاغه جداگانه برگزار شود. یا حتی اگر قرار است که همایش در موضوعِ تفسیر موضوعی قرآن باشد، موضوع و محور خاصی ـ مثلاً شبهات قرآن ـ مورد توجه قرارگيرد. اما نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که در دانشگاه معارف، قرار بر این است که هر سال یک همایش برگزار شود. گروههای مختلفی هم در این دانشگاه وجود دارد. تا کنون دو همایش يكي در بارة اخلاق و ديگري در باره انقلاب برگزار شده است و اخیراً هم همین همایش که در موضوع آشنايي با منابع اسلامي است. خب، ما حساب کردیم که اگر این دو موضوع تفکیک و محدود شود، عملاً ما تا شش، هفت سال دیگر همایشی در این موضوع نخواهیم داشت. لذا گفتیم این فرصت را غنیمت بشماریم ـ به رغم این که قبول دارم موضوع گسترده است و جمع کردن آن تا حدی دشوار است ـ اما این سه، چهار سالی که از تدریس این دروس گذشته است، به اضافة زمانی که ممکن است تا زمان برگزاری همایش بعدی از دست بدهیم، ممکن است آسیب بیشتری داشته باشد. بنابر این تصمیم بر این شد که فعلاً از این فرصت استفاده کنیم و با توجه به این که هر دو متن قرآن و نهج البلاغه در دانشگاه تدریس میشود، همایش را ناظر به هر دو قرار دهیم. البته ما چه در تنظیم محورهای همایش و چه از نظر جنبة داوری مقالات، موضوع قرآن و نهج البلاغه را جدا کردیم. مسألة اصلی این است که ما در روز برگزاری، همایش را به گونهای تنظیم میکنیم که بخشی معطوف به قرآن باشد و بخشی به نهج البلاغه. چه در ارائة مقالات، چه کمیسیونهایی که مد نظر داریم. در مجموع، هر چند که قبول دارم که پرداختن به این دو موضوعِ گسترده کار را دشوار میکند، اما خب عرض کردم، گاهی ناگزیر هستیم که این راه را طی کنیم و با اقداماتی که تا کنون در جهت دهی مقالات به سمت موضوعات کاربردی و مورد نیاز دانشگاهها صورت گرفته است، سعی کردیم که گستردگی این محورها را تا حدودی جهت بدهیم و محدود کنیم.
به نظر حضرتعالي مقالات همايش بايد از چه ويژگيهايي برخوردار باشد؟البته ویژگیهای مقالات امري مهم است که نويسندگان محترم بايد مورد توجه قرار دهند؛ چون بعد از همایش، دانشگاه معارف در نظر دارد یک فصلنامه علمی – پژوهشی به نام «پژوهشنامه تفسير قرآن و نهج البلاغه» منتشر کند، كه از بخشهایی از این مقالات در آن فصلنامه استفاده میشود. بنابر این تأکید ما این است که مقالات به سمت و سوی مقالات علمی – پژوهشی یعنی با همان محتوا و كيفيت برود؛ یعنی مقالات از لحاظ محتوا باید دارای غنای علمی باشد؛ مقاله از تتبع قابلتوجه بهرهمند باشد؛ تا حد زیادی مقاله جنبه ابتکاری داشته باشد و خلاقیتی در آن دیده شود و جنبة نقد و پردازش آرا در مقاله رعایت شود. اینها یک سری ملاحظات محتوایی هستند. همچنین از لحاظ ساختار، قلمِ خوب، ورود و خروجِ مناسب، برخورداری از چکیده، کلیدواژهها، مقدمة مناسب، نتیجه گیری، حجم متناسب با محتوای مقاله ـ که یک مقالة پژوهشی حدود 15 تا 20 صفحه است ـ ارجاعاتی که مقاله دارد، مهم است که به صورت استانداردهای دقیق باشد، وجود کتابنامه دقیق هم مهم است که بعداً در ارجاعات مقاله دچار زحمت نشویم. اینها ملاحظات شكلي است. اما فارغ از این ملاحظات که در هر مقالهای مد نظر است، آن چیزی که ما در همایش بیشتر به آن توجه داریم این است که مقالات به سمت محورهای مورد نظر همایش برود. یعنی وقتی استادی قصد دارد موضوعی را در نظر بگیرد، موضوعی که ما اعلام کردیم را انتخاب کند. بعضی اوقات موضوعی در مقاله دیده میشود که مقدمه از ذی المقدمه طولانیتر میشود. یک مقالة خوب آن است که بدون مقدمة طولانی و با یک مقدمة کوتاه ـ که لازم هم هست ـ وارد اصل موضوع بشود و به موضوع اصلی بپردازد و بتواند از عهدة بحثی که مد نظرش بوده بر آید و از مباحث حاشیهای پرهیز شود. من در یک کلمه این را عرض میکنم که دقیقاً مقالات باید با هدف همایش که ارتقاء سطح کیفیت تدریس است، کاملاً همگون و هماهنگ باشد. لذا حتی ما در محورها هم مباحث نظریِ صرف را مورد نظر قرار ندادهایم. مباحثی که مربوط به دانشگاه و نیازهای دانشگاه است مورد نظر است.
با اين توضيحاتي كه فرموديد، مقالات ناظر به بخش آموزهها ومعارف قرآن و نهج البلاغه چگونه ميتواند در راستاي ارتقاء كيفيت تدريس اين دروس قرار گيرد؟این که مقالات چگونه میتواند به کیفیت تدریس کمک کند، من حداقل میتوانم بگویم که از دو جهت مقالات میتواند مفید باشد. یک بخش این که در محور اول، اساساً موضوع، روش شناسیِ تدریس است. ما وقتی که میگوییم که استادی بیاید و روش جدیدی در تدریس ارائه کند، مشخص است که در ارتقاء کیفیت تدریس مؤثر است. وقتی استادی بگوید که متون کنونی چه آسیبها و چه مشکلاتی دارد، در واقع این کمک میکند که این متون ارتقاء پیدا کند. پس بخش اول موضوع اصلی همایش است که اساساً به طور مستقیم به ارتقاء کیفیت تدریس مربوط است. اما بخش دومِ موضوع اصلی همایش که بحث آموزههای قرآن و نهج البلاغه است، ببینید در کتابهای این دروس چه اتفاقی افتاده است؟ مثلاً در درس تفسیر موضوعی قرآن، بحث روشِ فهم و تفسیر مطرح شده، بحث خدا در قرآن، معاد در قرآن، اهداف آفرینش در قرآن و… مطرح شده است. خب، این محتوایی است که برگرفته از قرآن است و به دانشجو عرضه میشود. وقتی ما میگوییم یک سری از مقالات بیاید و به صورت فنی و دقیق از قرآن استخراج کند، در نهایت، برآیندِ این مقالات میتواند در تقویتِ علمی و محتواییِ همین کتابها مورد استفاده قرار بگیرد. ما ممکن است که بعضی از این مقالات را تنسیق و تدوينکنیم و کتاب جدیدی تولید کنیم. بنابراین خودِ این مقالات چه در تولید متون جدید و چه به عنوان متون کمک آموزشی برای اساتید مفید است. هدف ما همین است که استادی که سر کلاس میرود، از چند جلد کتابی که کنار این همایش تولید میشود، به عنوان متون کمک آموزشی استفاده کند و در بحثهایی که مورد نیاز اوست، بتواند به این کتابها مراجعه کند.
zدر ارزیابی مقالات، معمولاً چه شاخصههایی مورد توجه ارزیابان محترم كميته علمي همایش قرار ميگيرد؟ دو نکتة اصلی که عرض کردم که مقالات باید ویژگیهای محتوایی و ساختاری داشته باشد، همینها را هم برای ارزیابی در نظر میگیریم که معیارهای مشخصی دارد و بر اساس آنها نمره داده میشود و بر اساس نمره هم مقالات ارزشیابی خواهد شد.
در پایان، اگر نکتهای را لازم به ذكر می دانید، بيان بفرمایید.به عنوان مقدمة اول خدمتتان عرض كنم كه قرآن عصارة همة پیامهای آسمانی و همة انبیاء گذشته است و ارزش و جايگاه بلندي دارد. مقدمة دوم این است که قرآن نسخة هدایت فرد و اجتماع است. اگر آن جایگاه را دارد، برای این آمده است که فرد و جامعه هدایت شوند، الهی شوند و آسمانی شوند. مقدمة سوم اینکه انقلاب ما برای این است که آموزههای این کتاب آسمانی، از لابهلای این کتاب وارد زندگی مردم شود و تجسّد و عینیت پیدا کند. مقدمة چهارم این است که گوشهای از این هدف انقلاب که به صورتهای مختلف باید در جامعه دنبال شود، مربوط به محیط دانشگاه است. یعنی اگر انقلاب بخواهد خودش را در جامعه عینی کند، باید برود در محیط دانشگاه که محیط فکر و اندیشه است. دانشگاه را در کنار حوزه، عصارة فکرِ فرهیختگی اجتماعی میگوییم. جایی که فرهنگ و تمدن و فرهیختگی جامعه در آنجا حضور پیدا میکند. امام بارها میفرمودند که جامعه را دانشگاه و حوزه میسازد. حالا حوزه به اندازه خودش با قرآن سر و کار دارد. دانشگاه یعنی چه؟ یعنی برگزیدة 20 میلیون دانش آموزِ ما به دانشگاه میآیند. بر اساس گزارشاتی که خودِ نهاد و معاونت اساتید دادهاند، در هر ترم، نزدیک به یک میلیون ساعت از دروسی که در دانشگاه تدریس میشود، مربوط به دروس معارف است. یک میلیون ساعت زمان کمی نیست! و در میان دروس معارف، درس قرآن و نهج البلاغه همانطور که عرض کردم از حساسیت فوق العادهای برخوردار است. باز طبق گزارشی که از نهاد داده میشود، بیشترین مجوزی که اساتید گرفتهاند، مربوط به درس تفسیر موضوعی قرآن و بعد نهج البلاغه است. معنای این، آن است که بیشترین درصد اساتید معارف در دانشگاه، به نحوی به این دروس بر میگردد. یعنی ما استاد فلسفه را میبینیم که میآید و اینجا تدریس میکند. استاد تاریخ میآید و تدریس میکند. هر استادی به نحوی ـ حالا چه به خاطر علاقهای که به قرآن دارند، چه به خاطر اینکه مراحل قانونی را طی کردهاند ـ با این درس در ارتباط است. یعنی ما از رهگذارِ تفسیر موضوعی قرآن و تفسیر موضوعی نهج البلاغه، پل زدیم میان قرآن ـ که عصارة همة کتابهای آسمانی است ـ با محیطهای دانشگاهی. خودِ نهج البلاغه هم تنها یک کتاب نیست. برگرفته از سخنان و گفتهها و نامههای حضرت امیر (علیه السلام) است. حضرت امیر، شاگرد قرآن و تربیت یافتة مکتب قرآن و پیامبر است و نهج البلاغه را «اخ القرآن» تلقی میکنند.این مطلب را هم در مقدمة پنجم عرض کنم که در حقیقت، ما با بردن تفسیر موضوعی قرآن و نهج البلاغه در محیط دانشگاه، عملا یک سهم زیادی از آن هدفِ نزول قرآن را ـ البته در جامعة خودمان ـ داریم تعقیب میکنیم؛ یعنی ذهن هزاران و میلیونها دانشجو را میخواهیم اولاً با این کتاب آسمانی و در کنارش نهج البلاغه آشنا کنیم که بعد، این زمینهای شود که این آموزهها در زندگیاش عینی و مجسّد شود. بنابراین به همان اندازه که قرآن جایگاه دارد و اهداف تربیتی آن مهم است، این اقدام و این گام و این دو درس که وارد محیط دانشگاه میشود، به همان اندازه دارای ارج و ارزش میشود.حال، کار همایش چیست؟ همایش میخواهد این پلی که زده شده و ارتباطی که میان قرآن و نهج البلاغه با محیط دانشگاه برقرار شده است را تقویت کند. لذا هر اقدامی و هر گامی در جهت تقویت حضور قرآن و نهج البلاغه در محیط دانشگاه اتفاق بیفتد، مبارک و ارزشمند است. همایش هم یک گام است. یک گام خُرد که میتواند با ارزش و مبارک هم باشد. در برابرِ عظمت قرآن و عظمت نهج البلاغه، گامی است خرد و ناچیز؛ اما به یُمن قرآن و نهج البلاغه میتواند گام مبارکی باشد. لازم است در همینجا از دوستان خود در نهاد و مجموعههایی که به نحوی حمایت معنوی و مادی را از این همایش انجام میدهند، تشکر کنم و هم دست اساتید را میفشاریم که کمک کنند، تأکید میکنم که مسأله قرآن و نهج البلاغه به یک همایش خلاصه نمیشود که پس از آن پرونده بسته شود. این باید به نحوی مثل همایش ملاصدرا یا حکمت مطهر که سالانه شده است، باید به نحوی استمرار پیدا کند و طوری باشد که فضای مطالعات و تفکر و اندیشهورزی در زمینة قرآن و نهج البلاغه، پیوسته در محیط دانشگاه گرم و فعال و پویا باشد و تقویت شود. خب، حالا ما بالاخره یک خدمتگزار کوچکی در این راستا هستیم و تا الآن هدایت علمی خوبی برای همایش انجام شده است. جلسات متعدد در زمینههایی که لازم بوده است و خبررسانی خوبی هم انجام گرفته است. ادامة آن، ان شاءالله به همت دوستان و اساتید ما و همچنین فرهیختگان و نخبگان جامعه بر میگردد که بیایند و من معتقدم که میشود از کنارِ این دست همایشها، متون خوبی تولید کرد که این متون و مجموعه مقالات میتواند در زمینههای متعددی مفید باشد.
ازجنابعالي که وقتتان را در اختیار ما گذاشته و توضیحات سودمندي را پيرامون همایش تفسیر قرآن و نهج البلاغه در دانشگاه در اختيار ما و خوانندگان محترم قرار داديد، متشكريم.بنده هم از شما تشکر میکنم و امیدوارم همة ما در جهت رضایت حق باشیم و مشمول دعاهاي امام عصر(عج) قرار بگیریم. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. منبع خبر : دبیرخانه همایش