جایگاه روش اجتهادی «روایت محور و فقاهت مدار» در حوزه‌های علمیه

یکی از دوستان فاضل فایل صوتی یکی از اساتید مکرم دروس خارج حوزه را برای این ناچیز ارسال فرمود که مناسب دیده شد تا در کانال بازتاب داده شود. دوستان فاضلی که در جریان دروس این ناچیز هستند، عنایت دارند که روشی که طی سیزده سال گذشته در درس خارج فقه دنبال شده است با عنوان «اجتهاد روایت محور و فقاهت مدار» بر همین اساس است.

به عبارت روشن تر؛ تمام حرف ما که در کتابی با همین عنوان مدلل و در این سال ها تمشی شده، این است که چرا پیش از مراجعه به ادله احکام که پیداست عمده آنها روایات است، سراغ آرای فقهاء می رویم؟!

دوستان فاضلی که در درس حضور دارند و کسانی که صوت دروس را استماع می‌فرمایند، تفطن دارند که معمولا در بررسی آرای فقها پس از بررسی ابواب روایی کتاب شریف وسائل الشیعه، نمونه‌های متعارف در منابع فقهی ارایه می‌شود که در آنها در مراحل آغازینِ استدلال بر هر حکم، نخست سخن از اجماع، مشهور و … است و در مرحله بعد از روایات گفتگو می‌شود.

ما نام این روش را «اجتهاد فقاهت محور و روایت مدار» گذاشته‌ایم و معتقدیم که این روش دچار اشکالاتی است که از جمله آنها تقدم آرای فقهی بر ادله فقهی و از جمله روایات است. از جمله اشکالات ترجیح اجماع و مشهور گاه بر مدالیل آشکار روایات است.

البته تفطن بر این نکته نیز مناسب است که تفاوت روش ما با فقهای بزرگواری همچون آیت الله خویی آن است که آنان عملا برای ادله‌ای همچون عقل جایگاه پیشتری نسبت به روایات قائل‌اند. از این جهت عموماً در مقام استدلال نخست نام ادله عقلی و سپس ادله نقلی را می‌برند، اما ما معتقدیم:

اولاً: عنوان گذاری آیات و روایات به ادله نقلی اشتباهی بزرگ و عملا به معنای تضعیف این ادله و استناد حجیت آنان به صاحب سخن است؛ بی آن که حجیت از درون آنان بجوشد! که مفهوم آن این است: اگر آیه و روایتی حجت است از آن جهت است که نقل قولی از خداوند و امام است. همین!!
به تعبیر دیگر باید تاکید کرد که آیات و روایات خود لبریز از استدلال و برهان‌اند. باری، خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان رییس عقلا به شمار می‌روند. چرا از آیات و روایات به عنوان  ادله نقلی یاد می‌کنید؟! از این جهت مکررا تذکر داده‌ایم که باید از آیات و روایات با عنوان «ادله وحیانی» یاد شود.

ثانیاً: ما معتقدیم  ادله قرآنی و روایی؛ یعنی ادله وحیانی باید پیش از ادله عقلانی یاد شوند. زیرا جایگاه وحی به خاطر خطاناپذیری، جامعیت و کاملیت از هر جهت مقدم بر عقل است.

نکته آخر: با همه احترام به کلام این استاد مکرم، بد نیست که یادآور شویم در نگاشته‌های آیت الله خویی نیز مکررا به چشم می‌آید که نخست آرای فقهی ذکر شده و سپس از روایات یاد می شود. باری، اگر آن فقیه بزرگوار مبنای فکری‌شان تقدم ادله بر آراء باشد که چنین است، گویا در مقام عمل گاه بر این سبک عمل نشده است.

امیدواریم روزی روش «اجتهاد روایت محور و فقاهت مدار» روش حاکم و سائد در حوزه های علمیه گردد. خداوند ما را به مسیر صواب هدایت فرماید و پاک‌ترین فرجام را برای ما رقم زند!

بمنه و کرمه

علی نصیری، صبح صادق شنبه، بیست و هفتم ۱۴۰۲