قاعده «الذاتی لا یعلل» بسان بسیاری از قواعد فلسفی جای تامل و تردید دارد!

به نظر می‌رسد که همه علوم دارج و رایج در حوزه‌های علمیه حداقل از سه جهت اساسی: از نظر ساختار و نظام واره، مسایل و گزاره ها و روش شناسی جای بازنگری بسیار اساسی و گاه بنیان کن دارند؛ به حدی که گاه باید به انتظار شکل یافتن دانش جدیدی نشست.

از جمله این علوم که مسایل آن عموماً با دفاع سرسخت مواجه می شود و پیوسته با نگاه خضوع و پذیرش طی سده های متمادی مورد وفاق قرار گرفته، دانش فلسفه است. به گمان این ناچیز به رغم احترام به جایگاه مدافعان فلسفه و ارج گزاری به دانش فلسفه، زمان آن رسیده است تا بسان بسیاری دیگر از علوم اسلامی، در پاره ای از مدعیات فلسفیِ برجای مانده تردید کنیم و آنها را با محک عقل سلیم و به ویژه متون وحیانی مورد ارزیابی و ارزش گزاری قرار دهیم و چنان نباشد که بسان دو کتاب امثله و صرف و میر به این جمله عادت کنیم: «چون صرفیین چنان کردند، ما نیز چنان کنیم»!

قاعده «الذاتی لا یعلل» یکی از آن موارد است که بسان وحی منزل سده های متمادی مورد وفاق و تسالم است، اما آیا جای تردید در آن وجود ندارد؟! این قاعده هم ذات و هم پوش با قاعده «الذاتی لاینفک عن الذات» است که گاه با تعبیری همچون «الذاتی لا یختلف و لا یتخلف عن الذات» از آن آن یاد می شود.

به استناد این قاعده گفته می‌شود: خداوند آتش را که آفرید به جعل بسیط به آن حرارت و سوزاندن عطا فرمود؛ چنان که روغن را که آفرید به آن چرب بودن را ارزانی داشت. از این جهت نباید گفت و نباید پرسید چرا آتش می‌سوزاند و چرا روغن چرب است؟ (الذاتی لا یعلل) نیز نباید تصور کرد که آتشی بدون حرارت و سوزاندن آتش باشد یا روغن بدون چربی چرب باشد! (الذاتی لا یتخلف عن الذات)

حال دو اشکال اساسی:

اشکال نخست: آیا نگاه جامع توحیدی و باور به آن که هیچ حادثی اعم از ذوات و مفاهیم بدون دخالت الهی نه لباس وجود و حدوث می‌پوشند و نه لباس بقا و ماندگاری، اجازه می دهد که پای خداوند در ملازمت میان ذاتی با ذات و عدم انفکاک ذاتی با ذات بسته شود!!
چگونه با نفی نقش مستقیم خداوند در هر امری با هر تفسیری که از ارایه گردد، می توان از توحید جامع و کامل دفاع کرد؟! جعل بسیط قادر به چنین دفاعی نیست.

باید توجه شود که در موارد پذیرش دخالت غیر مستقیم خداوند؛ نظیر نزول باران از رهگذر مدیریت فرشتگان تا دخالت ابرها در آن، هیچ گاه گفته نمی شود که خداوند قادر به حذف وسایط نیست؛ یعنی نمی تواند با حذف همه واسطه ها در نزول باران، آن را مستقیماً فروفرستد، بلکه گفته می شود اراده خداوند بر این تعلق گرفته که در این امور از وسایط بهره گیرد.

در حالی که مدعا و مفاد قاعده پیشگفته آن است که خداوند نمی تواند ذاتی را از ذات جدا کند یا از عهده چرایی همراهی ذاتی با ذات برآید!

مدافعان این قاعده می‌گویند که خداوند تنها یک بار حق داشت و دارد که در باره ذاتیات هر شی دخالت کند و آن هنگام آفرینش ذات با ذاتی و به عبارت روشن تر در همان حین جعل بسیط است. وقتی ذاتی را با ذات به جعل بسیط همراه کرد، دیگر نمی تواند در ذاتیات آن دخالت کند و آن را بگذار یا بردارد! این دقیقاً به آن معنا است که به توحید خالقیت در این باره تن داده ایم، اما سریان توحید ربوبی در آن مورد انکار قرار گرفته است.

ممکن است اشکال شود که با این فرض، می توان گفت که خداوند می تواند زوجیت را از اعداد زوج بردارد؛ زیرا طبق مدعای شما خداوند می تواند زوجیت را که لازم ذاتی زوج است را از آن کنار زند! با این فرض دیگر جایی برای قوانین ریاضی نمی ماند!

در پاسخ باید بگوییم که سخن درباره ذوات و مفاهیمی است که متعلق خلقت و ربوبیت الهی قرار می گیرند؛ چنان که آتش و حرارت آن، هم متعلق خلقت الهی است در مرحله حدوث و هم متعلق ربوبیت الهی است در مرحله حدوث. از این جهت خداوند هم در آفرینش آتش حضور تام و تمام دارد و هم در افاضه حرارت و سوزاندن در آن و همان گونه که می تواند آتش را نیافریند یا محو کند، نیز می تواند مانع سوزاندن آن شود.

اما مفاهیم ریاضی بسان مفاهیم اضافی وجود عینی و حقیقی ندارند و به عبارت صریح تر فاقد قامت وجودی هستند. ما هیچ گاه در خارج عدد دو نداریم، بلکه عدد دو از کنار هم ماندن دو شی منتزع می شود؛ همان گونه که مفهوم فوقیت از سقف قابل انتزاع است. از این جهت اعداد ریاضی از حوزه خلقت و مدیریت الهی خارج اند.

اشکال دوم؛ با چنین تحلیل فلسفی چگونه می توان از عهده تفسیر آیه شریفه «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهِيمَ» برآمد؟!

آیه صراحت دارد که به آتش خطاب شد «یا نار» دیگر نمی‌توان گفت خطاب مجازی است. به نار گفته شد که نار باش و در عین حال لازمه خود را که حرارت و سوزاندن است به کناری واگذار! نه تنها کنار بگذار که لباس ضد آن که خنکایی است بر تن کن! صریح آیه آن است که آن چه ابراهیم پس از این فرمان در آن قرار گرفت، آتش بود و نمرودیان آتش دیدند و ما نیز می گوییم ابراهیم در آتش قرار گرفت و در عین حال خنکایی را شهود کرد. آیا این آیه به دو قانون پیشگفته اجازه دفاع می دهد؟!

خداوند به همه ما فیض مستمر و فرجام نورانی ارزانی فرماید! بمنه و کرمه