در این چند مدت به حسب برنامه سخنرانی ناچار به تحمل مشاق آمد و رفت از روستا تا شهر رشت بودم. هر چند سالها است با مشکلات و مسایل این شهر آشنایی حاصل است، اما حقیقتا تاسف این ناچیز در این مرحله صد چندان شده است که اگر فرصت و حوصله و گوش شنوا بود، بسیار مفصل می نگاشتم.
این شهر مرکز استان است و به شهر اولی ها در ایران معروف است!!
حال و وضع کنونی بخشهای مهمی از آن از جمله مرکز شهر، جنوب و … به قدری تاسف آور است که باورپذیر نیست این همان شهر رشت با آن سابقه درخشان تاریخی است. بزرگ ترین معضل شهر نبود خیابانهای وسیع، فقدان پلهای هوایی و زیر گذر، فقدان منوریل یا تراموا و در نتیجه ترافیک غیر متعارف و حوصله سوز در عموم ساعات شبانه روز است.
خیابانهای ورودی و خروجی شهر محدود به همان حال و وضع چند دهه قبل است. بافت قدیمی و فرسوده در عموم مناطق شهری مشهود است. کشیده شدن خیابانها به کوچههای تنگ و تاریک باعث تعجب انسان میشود. فقدان جدولبندی و کفسازی بسیاری از محیطهای پیاده رو، بوی تعفن مسیر دو رود زرجوب و گوهر رود که اگر این دو رود مدیریت میشد، رشت به یکی از زیباترین شهرهای کشور تبدیل میشد!
مقایسه بدوی این شهر با شهرهایی همچون اصفهان، تبریز، شیراز، قم، مشهد و … نشان می دهد که شهر رشت تقریبا یا تحقیقا بیست سال از مراکز خیلی از آستان ها عقب افتاده است. بدون تردید سوء مدیریت و بلکه چه بسا خیانت شماری از مدیران خرد و کلان این شهر و استان در چند دهه گذشته در حاکمیت وضع موجود موثر بوده و هست که البته باید پاسخگوی خداوند و این ملت نجیب باشند.
از دکتر نوبخت متحیرم که رشتی بود و افزون بر دولت مرحوم آقای هاشمی در دو دوره دولت آقای روحانی خزانه دار کشور بود و به رغم وعده های مکرر تقریبا هیچ کار در خوری برای جبران عقب ماندگی این شهر انقلابی انجام نداد!
از گذشته و کم کاری ها و خیانت های گذشته بگذریم، فعلا باید همه مدیران کنونی استان گیلان و شهر رشت به عنوان نگین استان با تمام توان بکوشند تا عقب افتادگی ها را جبران کنند و نگذارند این شهر تا این اندازه از کاروان رشد و بالندگی کشور عقب بماند.
بدون تردید برای رفع عقب ماندگی این شهر باید از بودجه عمومی کمک گرفت و باید دولت دخالت لازم داشته باشد. به رغم گلهمندی مضاعف از وضع موجود شهر رشت، به سهم خود از همه خدمات و تلاشهای گذشته که برای رنگ و رونق این شهر انجام گرفته است، تقدیر می کنم.
من آن چه شرط بلاغ بود با تو گفتم * تو خواهی از سخنم پند گیر خواه ملال!
علی نصیری، پنجشنبه، دوم شهریور ماه ۱۴۰۲