ازدواج بی‌پیرایه حضرت امیر و صدیقه طاهره (علیهما السلام)

ازدواج امام علی و حضرت فاطمه سلام الله علیهما

بنا به مستندات تاریخی، اصحاب بزرگ پیامبر اسلام پیش از حضرت امیر در صدد خواستگاری از فاطمه برآمدند. اما هر بار پیامبر به ایشان می‌فرمود: «امر ازدواج فاطمه به دست خداست. اگر خدا بخواهد او را شوهر دهد، خود چنین می‌کند.» گاهی نیز می‌فرمود: «در امر ازدواج فاطمه، منتظر قضای الهی هستم.»

هنگامی که همه خواستگاران پاسخ رد شنیدند، بر آن شدند که علی سلام الله علیه را به این کار تشویق کنند. علی پس از پیشنهاد بزرگان اصحاب، رهسپار خانه پیامبر(ام سلمه) شد.

پیامبر صلی الله علیه و آله به ام سلمه فرمود: «برخیز و در را باز کن. این کسی است که خدا و رسولش او را دوست دارند.» ام سلمه پرسید: «او کیست که پیش از دیدار، او را می‌ستایی؟» پیامبر فرمود: «ام سلمه! او مردی است که در برابر دشواری‌ها، سست و ناتوان نمی‌گردد. او دوست، برادر، پسرعمو و محبوب‌ترین مردم نزد من است.»

ام سلمه در را باز کرد و علی وارد شد. با این حال، نمی‌توانست مطلب خود را باز گوید چشم بر زمین دوخت. پیامبر پرسید: «آیا برای حاجتی آمده‌ای؟» علی سلام الله علیه لب به سخن گشود و گفت: پدر و مادرم به فدایت! مرا در دوران کودکی پروراندی و از پدر و مادر نسبت به من بیشتر محبت و مهربانی کردی و خداوند مرا به دست تو هدایت کرد. به خدا سوگند! شما ذخیره‌ام در دنیا و آخرت هستید.
ای رسول خدا! برای خواستگاری فاطمه آمده‌ام. پیامبر با تبسم فرمود: خوش آمدی، پیش از تو اشخاصی دیگر آمدند و هر بار به فاطمه می‌گفتم، نشانه ناخشنودی را در چهره‌اش می‌دیدم.

آن گاه پیامبر درخواست او را با دخترش در میان گذاشت؛ اما فاطمه به‌خاطر شرم با سکوت خود به پیامبر پاسخ داد و پیامبر با خوشحالی فرمود: «الله اکبر! سکوتها اقرارها؛ سکوت فاطمه به معنای رضایت است.» بدین ترتیب مراسم خواستگاری با کمال سادگی و صفا انجام گرفت.

پیامبر از دامادش پرسید: آیا چیزی داری که مراسم ازدواج با آن انجام گیرد؟ گفت: تنها یک شمشیر، یک سپر و یک شتر دارم که با آن آب‌کشی می‌کنم! پیامبر فرمود: به شمشیر برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ با شتر نیز نخلستان‌ها را آب می‌دهی و به کمک آن به مسافرت می‌روی و روزی اهل خانه‌ات را فراهم می‌سازی، پس سپر مناسب است؛ آن را بفروش و نزد من بیا!

مهاجر و انصار به دستور پیامبر در مسجد گرد آمدند و پیامبر خطاب به آنها فرمود: بزرگان قریش فاطمه را از من خواستگاری کردند و در پاسخ آنان گفتم که به خدا سوگند! من، شما را رد نکردم، بلکه خداوند شما را رد کرد.

جبرییل به من نازل شد و خبر داد که خداوند، علی و فاطمه را در آسمان‌ها به نکاح هم در آورد و از فرشتگان گواه گرفت و فرمان داد من نیز در روی زمین،‌ فاطمه را به ازدواج علی درآورم.

آنگاه در حالی که مهریه دخترش تنها ۵00 درهم بود، عقد ازدواج را میان آنان برقرار کرد. علی با راهنمایی پیامبر صلی الله علیه و آله، سپر خود را که «حطیمیه» نامیده می‌شد، به حدود ۵00 درهم فروخت. پیامبر پول آن را سه بخش کرد، بخشی برای خریدن جهیزیه، بخشی برای خرید عطر و بوی خوش شب عروسی و بخشی هم برای غذای ولیمه عروسی.

جهزیه‌ای که با آن مبلغ اندک فراهم گردید، عبارت بود از: روسری بزرگ به ۴ درهم؛ یک قواره پیراهن به 7 درهم؛ یک تخت که با چوب و برگ خرما ساخته شده بود؛ ۴ عدد بالش از پوست گوسفند که از گیاه خوشبوی «اذخر» پر شده بود؛ یک پرده پشمی؛ یک قطعه حصیر؛ یک مشک چرمی؛ یک عدد آسیاب دستی؛ یک تشت مسی؛ یک ظرف برای دوشیدن شیر و یک سبوی گِلی سبزرنگ.

هنگامی که جهیزه فاطمه را نزد پیامبر آوردند، بر آن وسایل دست کشید و فرمود: «بارک الله لاهل البیت؛ خداوند بر شما اهل بیت مبارک گرداند.» آن‌گاه سر به آسمان برداشت و فرمود: «خداوندا! بر خانواده‌ای که مهم‌ترین ظروف آنان سفالین است، مبارک گردان.»

مراسم عروسی با فاصله چند ماهی پس از عقد، در خانه حارث بن نعمان انجام گرفت. با بخشی از مبلغ سپر و نیز کمک اصحاب پیامبر، ولیمه‌ای در شب عروسی ترتیب داده شد. غذای ولیمه عبارت بود از: نان، خرما، روغن، گوشت پخته و کشک.

پیامبر، از داماد خواست مردم را برای ولیمه دعوت کند. او به مسجد آمد؛ در حالی که مسجد پر از جمعیت بود، حضرت همه را به ولیمه دعوت کرد. با آنکه غذا اندک بود، به برکت آنکه پیامبر دست خود را روی غذا گذاشت، همۀ میهمانان اطعام شدند.

به دستور پیامبر همسران حضرت، فاطمه را با بوهای خوش، عطرآگین کردند و درحالی که شعر می‌خواندند، لباسی بهشتی را بر تنش پوشاندند.

پیامبر دخترش را در آغوش گرفت و بر استر سوار کرد و خود پیشاپیش مردم در حالی که مردان و زنان بنی‌هاشم، زنان مهاجر و انصار و همسران پیامبر آنان را همراهی می‌کردند، عروس را تا خانه شوهر همراهی کرد. در این حال ام سلمه، عایشه، حفصه و معاذه برای عروس و داماد شعر می‌خواندند و دیگران نیز اول بیت هر شعری را تکرار می‌کردند و تکبیر می‌گفتند.

کاروان عروس با چنین مراسمی، در هاله‌ای از شور و شادی مردم، وارد خانه شد. پیامبر دست آن دو را گرفت و در دست هم گذاشت و فرمود: «ای علی! فاطمه امانت من و همسری خوب است و ای فاطمه! علی نیز شوهر خوبی است.»

و بدین ترتیب زندگی مشترک و پاک حضرت امیر و فاطمه سلام الله علیهما آغاز شد و در سایه چنین زندگی معنوی فرزندانی همچون امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم علیهم السلام تربیت یافتند.

برگرفته از کتاب همسر گزینی اثر استاد علی نصیری