همگرایی قرآن با براهین عقلی

يکي از ويژگي‌هاي قرآن همگرايي با برهان و استدلال است. به اين معنا که قرآن به صورت گسترده از عقل و براهين عقلي براي اثبات مدعاهاي خود بهره جسته و از اين طريق همه خردمندان هستي را با خود همراه ساخته است.
در نگريستن در آيات نشان مي‌دهد که قرآن به صورت گسترده در سه نوع از آموزه‌ها و گزاره‌هاي خود از عقل و براهين عقلي بهره جسته است که عبارتند از: 1. آموزه‌هاي اعتقادي؛ 2. آموزه‌هاي اخلاقي؛ 3. آموزه‌هاي فقهي.
با توجه به جايگاهي که قرآن براي عقل و براهين عقلي قايل است، در مهم‌ترين گستره آموزه‌هاي قرآن، يعني آموزه‌هاي اعتقادي همچون خداشناسي، پيامبر شناسي و معاد شناسي از براهين عقلي به صورت گسترده استفاده شده است.
به عنوان نمونه قرآن براي اثبات صانع از براهين مختلفي همچون برهان حرکت، برهان نظم و برهان صديقين بهره جسته است؛ چنان که آيه «يا أَيهَا النَّاسُ أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِي الْحَمِيدُ» بر برهان امکان ناظر است و آيه: «قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَک فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بيان‌گر برهان حدوث است.
افزون بر گزاره‌هاي اعتقادي، قرآن در عموم مسائل و آموزه های اخلاقي نيز از عنصر برهان و استدلال بهره مي‌جويد تا انسان صرفاً بدين خاطر که خداوند فرموده به آنها پايبند نباشد.
به عنوان مثال آنجا که از مردان مي‌خواهد تا بخاطر احساس ناخشنودي و ناپسندي نسبت به همسرانشان، از حقوق آنان نکاهند و به آنان ستم نکنند، چنين استدلال مي‌کند که شايد در همان همسراني که ناپسندشان مي‌انگارند، خداوند خير و برکتي فراوان قرار داده باشد:
فَإِنْ کرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَي أَنْ تَکرَهُوا شَيئًا وَيجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيرًا کثِيرًا؛ و اگر از آنان خوشتان نيامد، پس چه بسا چيزي را خوش نمي‌داريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مي‌دهد.
قرآن در آموزه های فقهي نيز تا آن جا که تبيين مصالح و مفاسد امکان داشت، فلسفه احکام را تبيين نموده و در اين زمينه نيز هم چنان از براهين عقلي بهره جسته است.
اين در حالي است که هماره گفته يا شنيده‌ايم که احکام تعبّدي است و بدون پرسيدن از فلسفه و حکمت آن مي‌بايست به آنها پايبند بود. البته اين امر در جزئيات احکام صادق است.
اما دربارة کليات احکام و فقه قرآني چنين نيست و مراجعه به آيات قرآن نشان مي‌دهد که قرآن براي بسياري از موارد احکام فردي و اجتماعي از استدلال و برهان بهره جسته و آن عمل را از نگاه عقل و منطق کاري حکيمانه و به مقتضاي مصالح و مفاسد ترسيم نموده است.
باري، قرآن در عموم آموزه‌هاي فقهي به بيان حکمت آنها پرداخته و عقل را از اين جهت به داوري فراخوانده است؛ چنان که تحليل‌هايي که پس از احکام و دستورهاي شرعي در قرآن آمده ناظر به همين نکته است.
به عنوان مثال قرآن غيبت را بخاطر عمل ناجوانمردانه خوردن گوشت برادر مرده، استهزاء را بخاطر احتمال خوب بودن طرف مقابل، گذشت را بخاطر تحيکم دوستي و رعايت انصاف در معامله و پرهيز از کم فروشي را مايه نيک فرجامي دانسته است.
برشمردن اين علت‌ها يا حکمت‌ها در حقيقت به معناي به قضاوت خواستن عقل براي داوري در مطلوب بودن فرمان به آنها از سوي خداوند است.
چنان که قرآن پس از بيان تشريع روزه و برخي از احکام آن چنين آورده است:
وَأَنْ تَصُومُوا خَيرٌ لَکمْ إِنْ کنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ و اگر بدانيد، روزه گرفتن براي شما بهتر است.
پيدا است معياري که خير بودن روزه را مورد تاييد قرار مي‌دهد، عقل است و خداوند در اين آيه عقل آدميان را براي داوري در باره خوب و مفيد بودن روزه به داوري فراخوانده است. شاهد مدعا آن‌که در پايان آيه از علم و دانايي آدميان سخن به ميان آورده است.
قرآن نظام پيچيده تقسيم ميراث متوفا را بر اساس معيار اولويت و قربِ هرچه بيشتر اطرافيان به متوفا بنيان نهاده است. آن جا که مي‌فرمايد: «وَأُوْلُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ فِي کتَابِ اللَّهِ»
نظام اولويت اطرافيان نسبت به متوفا عقلاني و حکيمانه است. زيرا متوفا در حال حيات خود بر اساس همين اولويت و ميزان نزديکي آنها به او به آنان خدمت مي‌رساند.
از سوي ديگر، تشخيص اولويت و قرب در پاره‌اي موارد نظير رابطه پدر يا پسر نسبت به متوفا بسيار سخت و گاه غير ممکن است. چنان که قرآن در اين باره چنين مي‌فرمايد:
آبَاؤُکمْ وَأَبْنَاؤُکمْ لَا تَدْرُونَ أَيهُمْ أَقْرَبُ لَکمْ نَفْعًا؛ نمي‌دانيد پدران و فرزندانتان کدام يک براي شما سودمندترند.
برگرفته از کتاب تفسیر موضوعی قرآن اثر استاد علی نصیری