زمینه‌های راهیافت شبهه در قرآن – ۵

۴. خطای برخی از مفسران در تفسیر آیات
شماری از شبهاتی که علیه قرآن ارایه می‌شود، به صورت دقیق متوجه آیات نیست، بلکه ناظر به تفاسیری است که از سوی مفسران ذیل برخی از آیات ارایه شده است و شبهه پراکنان جاهلانه یا عامدانه به جای آن که شبهه را متوجه مفسران سازند، ناجوانمردانه به قرآن می‌تازند!

بخشی از شبهاتی که در باره آیات علمی قرآن مطرح می‌شود، از این نوع هستند؛ یعنی مفسران گاه تحت تاثیر دانش‌های محدود و همراه با خطای عصر خود آیات قرآن را به خطا تفسیر کرده‌اند؛ به عنوان نمونه می‌گویند مراد از هفت آسمان در قرآن طبقات هفتگانه منظومه شمسی است که بر اساس نظریه بطلمیوس بسان پوست پیاز بر روی یکدیگر انباشه شده‌اند.

اندیشمندانی همچون بوعلی سینا، خواجه نصیر الدین طوسی، علامه مجلسی،ملا هادی سبزواری و فخر رازی از این دست هستند که روی خطا و تحت تاثیر نظریه بطلمیوس، آسمان‌های هفتگانه مورد نظر قرآن را به سیارات منظومه شمسی تفسیر کردند. این در حالی است که با ظهور دستاوردهای جدید علمی و در سایه کوشش دانشمندانی همچون نیوتن و کپلر اثبات شده است که نظریه بطلمیوس از اساس باطل بوده است.

با این حال پرسش اساسی ما از شبهه پراکنان علیه قرآن آن است که آیا در این کتاب آسمانی حتی یک آیه وجود دارد که به صراحت با نظریه بطلمیوس همراه و همصدا باشد؟! پیداست که پاسخ این پرسش منفی است، اما آنان خواهند گفت که تفاسیر عالمان مسلمان تا چند سده لبریز از تفسیر و تطبیق آسمان‌های هفتگانه بر نظریه بطلمیوس است!
آیا ما حق نداریم بگوییم که اشکال و ایرادی که گاه بر مفسران قرآن وارد است، چرا به ساحت قرآن سرایت داده می‌شود؟!
باید به این نکته اساسی توجه کرد که مدعای تعارض قرآن با علم زمانی دارای وجاهت علمی است که از یک سو دلالت قرآن نسبت به یک گزاره علمی قطعی باشد و از سویی دیگر دستاورد علمی در آن مورد نیز به مرحله قطعیت رسیده باشد. این در حالی است که در همه موارد ادعایی تعارض قرآن با علم هر دو شرط یا یکی از آنها تحقق نیافته است؛
چنان که در باره آسمان‌های هفتگانه می‌توان گفت که اساساً هنوز مدلول قطعی این دست از آیات برای ما روشن نیست؛ همان گونه که علم هنوز به کرانه‌های بسیار دور دست و گسترده عالم راه نیافته است.

البته کسانی امثال آقای سروش خواهد گفت که «آخر اگر مراد جدی متکلم پس از هزار و چهار صد سال هنوز معلوم نشده، پس این مراد جدی برای که و کجا است؟ و اگر باید بانتظار نشست تا علم تجربی معلوم کند که مراد از هفت آسمان چیست، پس چرا اینهمه بر سر علم باید کوفت؟ … و اگر یافتن مراد جدی متکلم این همه دیریاب و دشوار یاب است، آن هم در مسائل خردی چون آسمان ای هفت گانه که با سعادت و شقاوت مومنان پیوندی ندارد، پس در مورد مسائل مهمتری چون مبداء و معاد چگونه میتوان به یافتن مراد جدی متکّلم اطمینان یافت؟»

ما نظیر همین پرسش را می‌توانیم از دانش بشری داشته باشیم؛ به این معنا از دانشمندان در عرصه‌های مختلف از جمله عرصه کیهان‌شناسی می‌پرسیم که میلیون‌ها سال است که بر اساس ادعای شما از عمر نظام کیهانی می‌گذرد و حداقل بیش از سه هزار سال است که دانشمندان برای کشف و پرده برداری از تاریکی‌ها و ابهام‌ها در نظام کیهانی به تلاش و تکاپوی جدی‌تری می‌پردازند. با گذشت این همه زمان چرا ما هنوز با هزاران پرسش بی‌پاسخ در باره نظام کیهانی روبرو هستیم؟!

باری، میان عدم کشف مراد جدّی خداوند از ظواهر آیات با عدم کشف اسرار در متن هستی که خود سراسر کتاب خواندنی است، چه تفاوت وجود دارد؟! آیا جز آن است که برغم تحولات چشمگیر در عرصه دانش بشر و کشف اسرار فراوان در عرصه کیهان‌شناسی، دانش بشر از هستی و اسرار آن در آغاز راه قرار دارد و چه بسا ممکن است بسیاری از نظرات و دیدگاه‌های مورد اعتنای امروز در این عرصه در سایه تحقیقات بیشتر فرو پاشد؟!