زمینه‌های راهیافت شبهه در قرآن – ۳

۲. محدودیت دانش بشر در تحلیل مفاهیم ناسوتی

شماری از آموزه‌های قرآن ناظر به عالم ناسوت و جهان مادی بوده و در عین حال پرده از اسراری بر می‌دارد که دانش بشری تا روزگار ما یا به آنها راه نیافته یا اگر هم به دستاوردی در باره آنها دست یافته آن چنان جامع و کامل نیست که بتواند از تحلیل همه ابعاد آنها برآید.

به عنوان نمونه دانش بشری در سایه مطالعات و تجربه‌های گسترده دریافته است که همه حیوانات واجد زبان مخصوص به خود هستند و از طریق اصوات مختلف پیام‌ها را میان خود رد و بدل می‌کنند. اندیشمندان اذعان دارند که نهنگ‌ها، ماهیان، پرندگان، چهارپایان و همه حیوانات زمینی و دریایی از سطحی از شعور و آگاهی برخوردارند و حتی امکان ارتقای آنها وجود دارد؛
چنان که در باره کلاغ ها، میمون ها، شامپانزه‌ها و … به این دست از حقایق دست یافته‌اند، اما اگر از آنان پرسیده شود که آیا علم بدان پایه رسیده است که اذعان کند پرندگانی همچون هدهد می‌تواند به منطقه‌ای دور دست سفر کرده و دریابد که زنی حکمرانی آن منطقه را برعهده دارد و مردم دیار او خورشید می‌پرستند و می‌تواند از عهده چنین گزارش و تحلیل ابتدایی آن برآید، پاسخ آن منفی است، اما با این حال اذعان می‌کنند که هیچ بعید نیست که روزی در رسد و علم و دستاوردهای علمی پرده از این دست از اسرار را کنار زند.

نیز اگر از دانشمندان علوم طبیعی و زیستی پرسیده شود که آیا آنان به سطحی از دانش رسیده‌اند که بگویند مورچگان می‌توانند از راه دور هویت افراد را تشخیص دهند، پاسخ منفی خواهد بود.

بر همین اساس شبهه پراکنان علیه قرآن می‌گویند چگونه قرآن از پرنده‌ای با عنوان هدهد این چنین یاد کرده است: «إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ»  می‌گویند چگونه قرآن در سوره نمل از سخن گفتن مورچه‌ها و شناسایی سلیمان پیامبر× سخن به میان آورده است: «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ؛ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ»  یا چگونه متصور است که باد مسخّر سلیمان باشد: «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ».

نیز می‌گویند که قرآن بارها در باره موجودی به نام جنّ سخن گفته و نام یک سوره به این نام اختصاص یافته است، در حالی که ما تا کنون چنین موجودی را با چشم خود ندیده‌ایم! شجاع الدین شفا در باره جن در کتاب تولدی دیگر چنین می‌گوید: «قرآن از موجودات ناپیدای دیگری به نام جن نیز سخن می‌گوید که شبیه آدمیان آفریده شده‌اند، ولی بخلاف خود آنها که آدم‌ها را می‌بینند، آدم‌ها به دیدن آنها، جز در موارد خاص، قادر نیستند. در قرآن اهمیت خاصی به اجنه داده شده، بطوری‌که ۴۸ آیه به آنان اختصاص یافته است، ولی در دو کتاب توحیدی دیگر، تورات و انجیل سخنی از جن به میان نیامده است.

اعتقاد به جن، اعتقادی است که از اسطوره‌های بابلی به معتقدات اعراب عصر جاهلیت و از آنجا به قرآن و به معتقدات اسلامی راه یافته است … در قرآن این عقیده بابلی و عربی دوران جاهلیت، که مشابه آن را به اشکال مختلف در افسانه‌های اساطیری یونانی، ژرمنیو اسلاو و فینیقی و آشوری نیز می‌توان یافت، به صورت یک واقعیت آسمانی ارائه شده است.»

او آن گاه در کنار برشمردن آیاتی از قرآن به روایاتی در زمینه برخورد پیامبر یا برخی از مسلمانان با جنیان در عصر رسالت که در برخی از منابع روایی و تفسیری آمده اشاره می‌کند و در ادامه از شماری از عالمان مسلمان؛ همچون ابن خلکان، ذهبی، دمیری، ابن عبداله شبلی و علامه مجلسی نام می‌برد که در آثار خود در باره ماهیت اجنه و چگونگی تعامل آنان با آدمیان و سایر موجودات و احکام تکلیفی آنان و … گفتگو شده است.

در نقد مدعای شجاع الدین شفا باید گفت: بر اساس آموزه‌هاي اديان آسماني که تجربه نيز بر آن مهر تاييد زده، جنّ موجودي واقعي بوده و حتي قرآن اعلام مي‌کند که شمار آنان از آدميان بيشتر است.  آنان بسان آدميان زاد و ولد، خواب و خوراک دارند و داراي اختياراند و نظام تکليف و کيفر و پاداش در باره آنان نيز بسان آدميان به يکسان برقرار است.  چنان که ضرورت وجود پيامبر و امام چه از جنس آدميان و چه از جنس آنان مورد تاييد قرار گرفته است.

از سویی دیگر به عکس مدعای شجاع الدین شفا که مدعی است در تورات و انجیل از جنّ سخنی به میان نیامده است، به صورت مکرر در کتاب مقدس از جنّ گفتگو شده است؛ به عنوان نمونه در سِفر تثنیه فصل ۱۸ در باره جنّ چنین آمده است: «چون به زمینی كه یَهُوَه خدایت به تو می‌دهد داخل شوی یاد مگیر كه موافق رجاسات آن امت‌ها عمل نمایی. و در میان تو كسی یافت نشود كه پسر یا دختر خود را از آتش بگذرانند و نه فالگیر و نه غیبگو و نه افسونگر و نه جادوگر و نه ساحر و نه سؤال‌كنندة از اجنّه و نه رمال»

در کتاب اول سموئیل فصل ۲۸ چنین می‌خوانیم: «سموئیل وفات نموده بود و جمیع اسرائیل به جهت او نوحه‌گری نموده او را در شهرش رامه دفن كرده بودند و شاؤل تمامی اصحاب اجنّه و فالگیران را از زمین بیرون كرده بود. … و شاؤل به خادمان خود گفت: «زنی را كه صاحب اجنه باشد. برای من بطلبید تا نزد او رفته از او مسألت نمایم.» خادمانش وی را گفتند: «اینك زنی صاحب اجنّه در عین‌دور می‌باشد.» و شاؤل صورت خویش را تبدیل نموده لباس دیگر پوشید و دو نفر همراه خود برداشته رفت و شبانگاه نزد آن زن آمده گفت: «تمنّا اینكه به واسطة جن‌ّ برای من فالگیری نمایی و كسی را كه به تو بگویم از برایم برآوری.» آن زن وی را گفت: «اینك آنچه شاؤل كرده است می‌دانی كه چگونه اصحاب اجنّه و فالگیران را از زمین منقطع نموده است پس تو چرا برای جانم دام می‌گذاری تا مرا به قتل رسانی؟»» هم چنین در کتاب اشعیا فصل ۲۹ در باره جنّ چنین آمده است: «و به زیر افكنده شده از زمین تكلّم خواهی نمود و كلام تو از میان غبار پست خواهد گردید و آواز تو از زمین مثل آواز جن‌ّ خواهد بود.»