نقد شبهات درباره کتب اربعه – ۳

۳. راهیافت پدیده غلو و تفویض در کتب اربعه

از جمله دلایل مدعیان بی اعتباری کتب اربعه راهیافت پدیده غلو و تفویض در کتب اربعه است.آنان می گویند قرائن و شواهد متعددی وجود دارد که دو پدیده غلو و تقصیر به صورت نسبتاً گسترده در میان شماری از یاران و اصحاب اهل بیت علیهم السلام راه یافته بود و آنان بر اساس پیش انگاره های غلو آمیز خود احادیثی را پذیرفته و نقل و انتشار دادند.به عنوان نمونه مدرسی طباطبایی با استفاده از شواهد تاريخى و با استناد به منابع روايى شيعى، دوره‌هايى را در زمان حضور ائمهعلیه السلام و به‌ويژه دوره امامت امام صادقعلیه السلام شاهد مى‌آورد که در آن، شيعيان به ریاست سیاسی امامان شیعی باور نداشتند، بلکه آنان را افرادی دانشمند از خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله، عالمانی برجسته و نزیه «علماء ابرار» می‌دانستند که باید حق و باطل را در جامعه مشخص می‌کردند و در کنار آن باورهای غالیانه پدید آمد که امامان شیعه را موجوداتى فوق طبيعى دانسته و علت واقعى نیاز به امام را آن دانستند که امام محور و قطب عالم آفرينش است و اگر يک لحظه زمين بدون امام بماند، در هم فرو خواهد ريخت.آنان بر این عقیده ماندند که امام موجودی فوق بشری است که از علم به غیب و قدرت تصرف در کائنات برخوردار است.از نظر وی گر چه پدیده غلو از میان شیعه رخت بربست، اما تفکر مفوضه در میان شیعه باقی ماند که معتقد بودند در نظام تکوین، آفرینش، روزی دادن به خلایق، توانش فهم و گفتگو با حتی با حیوانات و جمادات، امکان حضور روح امام در همه مکان ها و میراندن خلق به ائمه واگذار شده است؛ چنان که در عالم تشریع آنان از حق تشریع یا نسخ احکام برخورداند.مفوضه توانستند برای اثبات مدعای خود روایاتی را جعل و در میراث روایی شیعه جای دهند.

از سویی دیگر، پدیدآورندگان میراث روایی شیعه خود دارای علایق و گرایش های مختلف فکری بودند که بالطبع در نوع گزینش و چیدمان روایت تاثیر گذاشته است.به عنوان نمونه ثقه الاسلام کلینی و شیخ طوسی به ترتیب تحت تاثیر دو مکتب حدیثی بغداد و ری برای اهل بیت علیهم السلام مقامات و منازل رفیع معنوی و علمی را نظیر آگاهی آنان از علم غیب، عدم راهیافت خطا و نسیان در اندیشه و منش آنان و برخورداری اهل بیت از ولایت تکوینی قائل بودند، اما در برابر شیخ صدوق تحت تاثیر مکتب حدیثی قم این دست از مقامات و منازل را انکار می کرد.مجموعه این عوامل به این نتیجه رهنمون می شود که ما حتی اگر صاحبان منابع روایی شیعه را افرادی صادق بدانیم، اما نمی توانیم آنان را از درغلتیدن در گرایش های فکری و استناد به روایاتی که از اساس فاقد اعتباراند، مصون بیانگاریم و در نتیجه دیگر نمی توانیم به میراث روایی شیعه اعتماد کنیم.

در پاسخ به این شبهه باید به سه نکته توجه داشت:

یک؛ صاحبان کتب اربعه شیعه در صدر عالمان شیعه قرار دارند که تقوا، دیانت و پاکی اندیشه و منش آنان مورد اذعان و اتفاق همه عالمان شیعه از آغاز تا کنون است و یکی از دلایلی که همه صاحبان نظران شیعه بدون حتی یک مورد اختلاف، چهار کتاب: کافی، من لایحضر، تهذیب و استبصار را به عنوان معتبرترین و برترین منابع حدیثی به رسمیت شناختند، همین اعتماد به پدیدآورندگان آنان؛ یعنی ثقة الاسلام کلینی، شیخ صدوق و شیخ طوسی بوده است.آن چه در توصیف شخصیت آنان در منابع رجالی و تراجم حتی از زبان برخی از عالمان اهل سنت آمده است، اثبات گر مدعا است.

آیا با برخورداری صاحبان کتب اربعه از چنین جایگاه نزیه اخلاقی و رفتاری جا دارد که در باره آنان گفته شود که گرایش های فرقه ای و فکری خویش را در منابع حدیثی خود دخالت داده اند؟! آیا آنان نمی دانستند که به عنوان میراث بران دانش اهل بیت علیهم السلام مسئولیت سنگین انتقال علوم و معارف آنان به نسل های پسین تا روز قیامت را بر عهده دارند؟! آیا آنان توجه و تفطن نداشتند که کوچکترین غفلت تا چه رسد به تعمد در این زمینه می تواند جامعه شیعه را در سده های متمادی گاه تا فرسنگ ها از مکتب اهل بیت علیهم السلام دور سازد؟!

دو؛ همان گونه که در نقد شبهه پیشین بیان شد، صاحبان کتب اربعه هیچ روایتی را از پیش خود و تحت تاثیر گرایش های فکری یا مکتب خاص حدیثی گردآوری نکردند، بلکه روایات خود را متکی به کتب و منابع برجای مانده از اصحاب و راویان اهل بیت علیهم السلام و با تحمل احادیث از محضر اساتید و مشایخ حدیثی سامان دادند.حکم صاحبان کتب اربعه در این زمینه به مثابه راویانی است که در حضور اهل بیت علیهم السلام راویات را شنیده و ثبت می کردند.ما همان گونه که با اعتماد به وثاقت راویانی که احادیث را از اهل بیت علیهم السلام نقل کرده اند، صدور روایات از اهل بیت را مورد تایید قرار می دهیم، باید با تکیه به وثاقت صاحبان کتبه اربعه صدور روایات آنان از پیشوایان دینی را مورد تاکید قرار دهیم.

به عبارت روشن تر؛ همان گونه که با تکیه به توثیق منابع رجالی، اصحاب اهل بیت علیهم السلام همچون محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، محمد بن ابی عمیر، یونس بن عبد الرحمان و صفوان بن یحیی را افرادی عادل، موثق و صادق دانسته و روایات آنان را روایات اهل بیت علیهم السلام می انگاریم، بلکه با برشمردن شماری از آنان به عنوان اصحاب اجماع، اعتباری ویژه برای آنان قائلیم و گاه در مورد امثال ابن ابی عمیر معتقد به برابری مراسیل او با مسانید هستیم، برای صاحبان کتب اربعه و روایات آنان نیز چنین جایگاهی قائلیم، بلکه از جهاتی متعدد؛ نظیر گستره دانش، آثار مفید برجای مانده و تاثیرگذاری صاحبان کتب اربعه در تکوین هویت اعتقادی و تشکیل منظومه فکری تشیع، به برتری آنان از اصحاب اهل بیت علیهم السلام اذعان می کنیم. 

سه؛ اگر منازل و مراتب علمی و معنوی اهل بیت علیهم السلام تنها به استناد روایات کتب اربعه اثبات می شد، شاید جایی برای این شبهه باقی می ماند که دست های غلات و مفوضه در گردآوری روایات کتب اربعه دخالت کرده است، اما وقتی به معتبرترین منبع دین شناخت؛ یعنی قرآن که به عنوان معیار و محک اعتبار سنجی روایات معرفی شده است، مراجعه می کنیم، در می یابیم که همین مراتب و منازل علمی و معنوی برای اهل بیت علیهم السلام مورد اثبات قرار گرفته است.

عصمت مطلق اهل بیت علیهم السلام به استناد آیاتی نظیر آیه تطهیر و آیه اطاعت از اولو الامر قابل اثبات است؛ چنان که آگاهی اهل بیت علیهم السلام از علوم غیب و متافیزیک به مدد آیاتی همچون آیه «علم الکتاب» قابل دفاع است.افزون بر این، این دست از منازل بارها از زبان حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه که از نظر تاریخ صدور مربوط به سده آغازین هجری است، مورد تاکید قرار گرفته است.