نقد شبهات درباره کتب اربعه – ۱

در برابر دیدگاه افراطی اخباریان که بر قطعیت تمام روایات کتب اربعه پافشاری دارند، دیدگاه قرآنیون شیعه قرار دارد؛ همان کسانی که قرآن را به عنوان تنها منبع دین شناخت می پذیرند و برای سنت نقش چندانی در استخراج گزاره های دینی قائل نیستند و معتقد اند روایات تنها در صورت موافقت و همصدایی با قرآن دارای حجیت اند.

سید اسد الله میر اسلامی معروف به خرقانی به عنوان پایه گذار قرآنیون شیعه معتقد است که هر چه غیر از قرآن است، باید مسکوت گذاشته شد. روایات نبوی معصومان، شرح متن قرآن است که در صورت موافقت با قرآن قبول خواهند بود و اگر مخالف باشد باید مسکوت‎ گذاشته شوند. شریعت سنگلجی احکام وارده در قرآن را کلی دانسته و شارح آن را سنت می داند و معتقد است که بدون سنت نبی نمی‌توان قرآن را فهمید. با این حال هم چنان موافقت حدیث با قرآن را شرط پذیرش آن می انگارد.

یوسف شعار از دیگر مدافعان این گرایش معتقد است تنها قرآن می تواند به اختلاف میان مسلمانان پایان دهد و قرآن در فهم و تفسیر نیازی به هیچ منبع دیگری ندارد و در احکام شرعی تنها می توان به روایات متواتر تکیه کرد. او به استناد آیه «تبیانا لکل شی» معتقد است همه عقاید مربوط به اسلام در قرآن بیان شده است و از احکام فقهی تنها کلیات آنها در قرآن آمده است. از این رو اختلاف فقهای اسلام نیز باید از طریق قرآن حل شود. او تنها روایات موافق قرآن را حجت می داند.  حیدر علی قلمداران نیز تنها روایاتی را معتبر می داند که با قرآن همصدایی داشته باشند. ابو الفضل برقعی با حمله شدید به روایات کتاب کافی و بحار الانوار و انکار روایات آنها عملاً بر این تفکر پای فشرد که احادیث فاقد حجیت اند و تنها منبع فهم دین را باید قرآن دانست.

از سویی دیگر، کسانی که در اعتبار میراث روایی شیعه؛ به ویژه کتب اربعه تشکیک روا می دارند، به دلایل ذیل تمسک کرده یا می توانند تمسک کنند: ۱. عدم اقدام اهل بیت علیهم السلام به تدوین جامع روایی؛ ۲. وجود فاصله زمانی میان تدوین کتب اربعه با عصر اهل بیت علیهم السلام؛ ۳. راهیافت پدیده غلو و تفویض در کتب اربعه؛ ۴. راهیافت دو سوم روایات ضعیف در کتب اربعه؛ ۵. راهیافت اختلاف در روایات کتب اربعه.

۱. عدم اقدام اهل بیت علیهم السلام به تدوین جامع روایی

تاریخ فعالیت علمی، اجتماعی و سیاسی اهل بیت علیهم السلام از سال دهم هجرت تا سال ۳۲۹ هجری قمری؛ یعنی با آغاز غیبت کبرای حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه استمرار می یابد و به تعبیری دیگر قریب به چهار سده را دربر می گیرد. از سویی دیگر، بر اساس اسناد موجود تاریخی و روایی بسیاری از شاگردان اهل بیت علیهم السلام در زمینه های مختلف علوم اسلامی؛ اعم از تفسیر، حدیث، فقه، سیره، اخلاق و … دست به تالیف برده و گاه برای یک نفر تا ده ها اثر برشمرده می شود؛ هر چند عموم آنها در گذار زمان و در رخدادهای مختلف از میان رفته است. برخی از آثار نیز به لطف الهی در اختیار ما قرار دارند؛ نظیر کتاب المحاسن از احمد بن محمد بن خالد برقی (م ۲۷۴)، بصائر الدرجات از محمد بن حسن بن فروخ صفار (م ۲۹۰)، کتاب المؤمن از حسین بن سعید قمی (م سده سوم)، النوادر از احمد بن محمد بن عیسی اشعری (م سده سوم)، قرب الاسناد از حمیری قمی (م ۳۰۴).

نیز در میان عالمان اهل سنت آثار متعدد در زمینه های مختلف علوم اسلامی ثبت شده و عموم آنها در اختیار ما قرار دارند؛ به عنوان نمونه به موارد ذیل اشاره می کنیم: دو کتاب الرسالة و کتاب الام از شافعی (م ۲۰۴)، الموطا از مالک بن انس (م ۱۷۹)،  مسند احمد بن حنبل (م ۲۴۱)، سنن دارمی از عبد الله بن رحمان دارمی(م ۲۵۵)، صحیح بخاری (م ۲۵۶)، سنن ابن ماجه (م ۲۷۳)، سنن ابی داود (م ۲۷۵)، سنن ترمذی (م ۲۷۹)و سنن نسایی (م ۳۰۳).

برآیند آن چه که به اهل بیت علیهم السلام به عنوان نگاشته های حدیثی نسبت داده شده آن است که آنان به معنای متعارف و به مفهوم شناخته شده دست به تالیف نبردند و در هیچ یک از زمینه های مختلف علوم اسلامی کتابی تولید نکردند. آن چه در نهایت می توان به اهل بیت علیهم السلام نسبت داد تنظیم نامه ها و رساله های کوچک و کوتاه در پاسخ به پرسش افراد مختلف یا به عنوان توصیه نامه یا ارایه یک مساله و مبحث به صورت شفاهی یا با املا بوده است؛ یعنی امام مبحثی را ارایه کرد و یکی از یاران ایشان آن را ثبت و ضبط کرد؛ چنان که در باره توحید مفضل چنین امری رخ نمود.

این در حالی است که ما می دانیم اهل بیت علیهم السلام با همه تلاش و کوشش بی وقفه در حفظ کیان فکری و فرهنگی اسلام و شکل دادن به هویت باورهای تشیع، از نیاز مستمر و پیوسته همه مسلمانان و به ویژه شیعیان و در یک نگاه کلی تر از نیاز جهانیان به علوم الهی خود آگاهی داشتند.

بر این اساس، عدم اقدام اهل بیت علیهم السلام به فراهم آوردن کتاب حدیثی بدان معنا است که آنان قرآن و آموزه های آن را برای پاسخگویی به نیازها و پرسش های مردم کافی دانسته و نیازی به تدوین جوامع حدیثی نمی دیدند. با چنین تحلیلی دیگر جایی برای معتبر دانستن کتب اربعه شیعه باقی نمی ماند.

ما در فصل گذشته به تفصیل در باره علل و عوامل عدم اقدام اهل بیت علیهم السلام نسبت به تدوین جوامع حدیثی سخن گفتیم و سه عامل را در این زمینه برشمردیم که عبارتند از: ۱. دخالت عنصر تقیه؛ ۲. جلوگیری از خطر غلو؛ ۳. نگرانی از جعل و تحریف معاندان.  با بررسی این عوامل از یک سو و بررسی اهتمام اهل بیت علیهم السلام به ثبت و کتابت احادیث توسط اصحاب و شاگردان خود، می توان دریافت که اهل بیت علیهم السلام از هر جهت نه تنها با تدوین میراث روایی موافقت داشتند، بلکه بارها بر ضرورت آن تاکید کردند. دو روایت ذیل از امام صادق علیه السلام برای اثبات مدعا کفایت می کند: یک؛ «احتفظوا بكتبكم فإنّكم سوف تحتاجون إليها.»  دو؛ خطاب به مفضل به عمر فرمود: «اكتب وبثّ علمك في اخوانك فإن متّ فأورث كتبك بنيك ، فإنّه يأتي على الناس زمان هرج لا يأنسون فيه إلاّ بكتبهم»

وقتی امام صادق علیه السلام این گونه نه تنها بر کتابت احادیث و بلکه بر حفظ و نگاهداری کتب حدیثی اصحاب برای روز مبادا سخن می گوید و به مفضل بن عمر خطاب فرمود که گفتار اهل بیت علیهم السلام را ثبت کند و آن را در میان مردم انتشار دهد و نگاشته های خود را به عنوان میراث برای فرزندان خود به یادگار گذارد که روزی می رسد که تنها انس آنان به همین کتاب ها خواهد بود، آیا جایی برای این شبهه باقی می ماند که اهل بیت علیهم السلام با کتابت و تدوین میراث روایی مخالفت داشتند؟!