۸. تحقق دو عنصر عصمت و اعجاز در وحی
با صرف نظر از سایر متون وحیانی موجود که چه بسا دست بشر در تولید آنها دخالت کرده است، در وحی قرآنی دو عنصر اعجاز و عصمت وجود دارد؛ به این معنا که به اذعان خود قرآن و به اتفاق همه دانشوران مسلمان، خداوند قرآن را با کیفیت کنونی آن که هویتی فراهم آمده از لفظ و محتوای آن است، بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آورده و به گونهای است که از یک سو؛ آوردن حتی یک سوره به مثابه آن از توان بشر خارج است و از سویی دیگر به وجهی است که همه هویت لفظی متنی آن به خداوند تعلق داشته و هیچ خطایی در آن راه ندارد.
بدین جهت قرآن افزون بر محتوا از نظر لفظ نیز دارای عصمت بوده و تمام الفاظ، عبارتها و چینشهای آن قابل استناد است و از همین رو دارای عنصر اعجاز و همآورد طلبی است که بر عدم ارایه گفتاری همسان با یک سوره آن تاکید شده است. از این جهت قرآن در اعجاز لفظ و محتوا در مقایسه با تمام کتب آسمانی مجود منحصر به فرد است. به عبارت روشنتر؛ صحف آدم، ابراهیم، صحف انبیاء بنی اسرائیل، زبور داود، تورات و انجیل فاقد عنصر اعجاز بوده و اساساً از این کتب آسمانی به عنوان معجزهای مبتنی بر اصل هماوردطلبی، استفاده نشده است.
چنان که عموم متالهان یهودی و مسیحی میپذیرند که محتوای کتب مقدس آنان؛ شامل عهد عتیق و جدید از سوی خداوند بر قلب گروهی از قدّیسان الهام شده است و از این جهت بر این باوراند که الفاظ این کتب فاقد عنصر عصمت است؛ یعنی نمیتوان به تک تک الفاظ و عبارتهای کتب مقدس استناد کرد؛ چنان که اذعان دارند که کتاب مقدس فاقد عنصر اعجاز است و کسی ادعا نمیکند که نمیتوان نظیر آنها را ارایه کرد.
مفهوم این سخن آن است که برغم نزول لفظ و محتوای کتاب آسمانی همچون تورات از سوی خداوند، لفظ و محتوای آن فاقد عنصر اعجاز است. آیا با امعان نظر به این واقعیت میتوان این مدعا را پذیرفت که الهامهای عرفا که فاقد تشخص و عینیت در قالب لفظ و ساختار خاصی است، دارای عنصر اعجاز است؟!
باری، در تجربههای عرفانی آنجا که رحمانی است، هیچکس مدعی نیست که پیامی دارای هویتی مشخص و برخوردار از الفاظی خاص به شخص عارف القا میشود؛ تا چه رسد به این که ادعا شود که آن الفاظ دارای عصمت و عنصر اعجاز است! غایه القصوای مدعای عرفا آن است که محتوا یا درکی از متون دینی در سایه سیر و سلوک به قلب آنان افکنده میشود. با این حال تا کنون کسی از عارفان مدعی نشده که متن و نگاشتهای مخصوص از عالم غیب برای آنان ارسال شده یا آن چه در قالب معنا بر قلب آنان افکنده شده، دارای هویت اعجاز است.
به عبارت روشنتر؛ حتی اگر رهاورد تجربههای عرفانی را در سطح احادیث قدسی بدانیم که محتوا و الفاظی خاص بر قلب صاحبان این دست از تجربهها القا شده باشد که البته چنین هم سطحی حتی از سوی عرفا ادعا نشده است، باز چنین گفتار القا شده فاقد دو عنصر عصمت و اعجاز است؛ زیرا در باره احادیث قدسی نیز کسی مدعی اعجاز ساختاری و محتوایی نشده است.
با تفاوتهای پیشگفته هرگز نمیتوان وحی نبوی را هم سطح تجربههای عرفانی دانست و مدعی شد که راه وحی نبوی بسان تجربههای معنوی همچنان باز است.