۶. منعکس بودن مواجید عرفانی در متون وحیانی
نتایج تجربههای عرفانی آنجا که رحمانی و صحیح باشد؛ چنان که خود عرفا بارها به آن اذعان کردهاند، گشوده شدن اسراری در فهم متون دینی و شهود آن دسته از مفاهیم و آموزههای متافیزیکی است که دین ارایه کرده است؛ به عنوان مثال اگر در دین از عالم ملکوت و فرشتگان، عالم مجردات و عوالم نفسانی، عالم برزخ و حیات برزخی، عالم مثال و بهشت و جهنم سخن به میان آمده است، عرفا میگویند آنان در سایه سیر و سلوک معنوی میتوانند این اسرار بازگو شده را شهود کنند؛ یعنی شنیدهها را تبدیل به دیدهها کنند.
گفتگوی معروف میان ابن سینا به عنوان نماینده مکتب فلسفی و عقلگرایی با ابو سعید ابوالخیر به عنوان نماینده مکتب عرفان و اشراق نشانگر همین امر است؛ زیرا ابن سینا تایید کرد آنچه را که با پای استدلال یافته است، ابوالخیر آنها را شهود میکند.
بخشی از اشکالات که از سوی عرفا به عنوان ضعف فلسفه اعلام شده، ناظر به چنین نکته است؛ به این معنا که آنان میگویند اسرار دینی را نباید صرفاً با عقل دنبال کرد؛ زیرا راهی کارآمدتر که همان راه شهود باطنی وجود دارد؛ حتی عرفا بر اساس همین نگرش معتقداند که از راه شهود باطنی میتوانند تفسیر دقیقتر و صحیحتری از آیات قرآن و نیز روایات ارایه دهند، بلکه برخی از آنان معتقداند که از این رهگذر میتوانند ضعف سندی روایات را جبران نمایند.
با این حال، هیچ عرفانی مدعی نبوده و نیست که میتواند از رهگذر سیر و سلوک عرفانی اسراری از عالم ظاهر و باطن را به دست دهد که در دین و آموزههای دینی از آن سخن به میان نیامده باشد؛ یعنی هیچ گاه دستاورد عرفان، ارایه دین و شریعت جدید اعلام نشده است. با چنین ترسیمی از رهاورد عرفان و تجربههای عرفانی که از سوی خود عرفا بیان شده به خوبی بدست میآید که عرفان هیچکاه نمیتواند همسنگ وحی به شمار آید و تجربههای عرفانی با وحی مقایسه شود.
بدین جهت در متون دینی نیز از دستاوردهای جوشش درونی به «حکمت» یاد میشود که غیر از «کتاب» است؛ چنان که به تصریح قرآن کریم، پیامبر اکرم| در کنار «کتاب»، به مردم «حکمت» میآموخت. اگر حکمت را به معنای تجربههای درونی پیامبر بدانیم، هیچگاه درباره کتاب نمیتوان این چنین داوری کرد.