۳. تجربههای عرفانی رهاورد جوشش درونی عارف
مهمترین تفاوت وحی با تجربههای عرفانی آن است که تجربههای عرفانی از دورن جان عارف میجوشند، در حالی که وحی از بیرون و از سوی خداوند بر قلب پیامبران القا میگردد. تفاوت عارف با دیگران در آن است که عارف از رهگذر تهذیب و ریاضت نفس، حجابها و پردههای کشیده شده بر جان خود را کنار میزند تا حقایق پنهان مانده در جانش آشکار کرد؛
چنان که در روایت معروف نبوی، ضمن دعوت به اخلاص در طی چهل روز، بر جوشیدن چشمهها از دل بر زبان تاکید شده است. گویا چنین چشمههای حکمت در جان هر انسانی وجود دارد که پس از ریاضت و اخلاص چهل روزه بر زبانش جاری میشود، نه آن که از بیرون جان چشمههایی بر رهگذار جان عارف جریان یابد.
عبارت حکیمانه حضرت امیر سلام الله علیه در نهجالبلاغه ناظر به همین نکته است؛ آنجا که امام در باره نقش پیامبران چنین میفرماید: «فبعث فیهم رسله و واتر إلیهم أنبیاءه لیستأدوهم میثاق فطرته ویذكروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ ویثیروا لهم دفائن العقول» مراد از عقول پنهان، همان عقلهای باطنی پنهان و دفن شده است که در سایه تعلیم و تربیت پیامبران، حجابهای آن کنار زده شده و به فوران و جوشش در میآیند.
نیز روایت دیگر که در آن آدمیان به معادن طلا و نقره تشبیه شدهاند، میتواند حکایتگر همین نکته باشد که انسانها در جان خود کانهای عظیم حکمت و اندیشهورزی را پنهان دارند و گاه خود از آن بیخبرند. در حالی که درباره وحی چنان نیست که آموزههای وحیانی از درون جان پیامبران به زبانشان جاری شود.
از این رو، آیات و روایاتی که به صراحت میگویند تقوا زمینه ساز جوشش علم بوده و اخلاص چهل روز زمینه ساز جوشش حکمت از درون جان بر زبان است، هیچگاه درباره وحی نگفتهاند که وحی و آموزههای وحیانی در سایه ریاضت باطنی پیامبران به قلب آنان القا شده است، بلکه پیوسته اعلام شده است که وحی با وساطت فرشته از مبدأ ربویی به جان پیامبران القا شده و آنان از چند و چون محتوای وحی قبل از نزول آن خبری نداشتهاند.
قرآن خود در این باره چنین آورده است: «وَکذَلِک أَوْحَینَا إِلَیک رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کنْتَ تَدْرِی مَا الْکتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَکنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّک لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» این آیه تصریح میکند که خداوند روح را از جانب خود به سوی پیامبر فرستاده است و ایشان پیش از ارسال آن روح از ماهیت قرآن و ایمان آگاهی نداشت.
باید دانست که گرچه این آیه ناظر به قرآن و پیامبر| است، اما لزوماً منحصر به وحی قرآنی نیست؛ زیرا اگر قرار باشد در باره پیامبر اکرم با آن جایگاه رفیعش گفته شود که ایشان پیش از نزول وحی از جانب خداوند، از آن آگاهی نداشت، آیا در باره سایر پیامبران میتوان مدعی شد که آنان پیش از نزول وحی بر آنان، از مضامین آن آگاهی داشتهاند؟! با چنین صراحتی آیا معنا دارد که در باره قرآن گفته شود که مضمون و محتوای آن در قلب پیامبر وجود داشته و از قلب ایشان جاری شده است؟!
این مضمون در آیهای دیگر مورد تاکید قرار گرفته است؛ آن جا که خداوند پیامبر را گمراهی معرفی کرده که در سایه هدایت الهی راه یافته است: «وَوَجَدَک ضَالًّا فَهَدَی» عموم مفسران مراد از ضلالت در این آیه را نا آشنایی با قرآن پیش از نزول وحی معنا کردهاند؛ چنان که در آیه پیشگفته به صراحت مورد تاکید قرار گرفت.
افزون بر قرآن، در روایات نیز این امر مورد تاکید قرار گرفته که وحی از بیرون بر قلب پیامبر فرود میآمده؛ نه آن که وحی از قلب بر زبان پیامبر جاری میشده است؛ به عنوان نمونه در روایات به صورت مکرر آمده که جبرئیل برای فرود آوردن وحی الهی نزد پیامبر وارد میشده است؛ یعنی در هر صورت وجود و وساطت فرشته وحی جزو عناصر اصلی وحی نبوی است.