قرآن و سنت گرانسنگترین سرمایه آسمانی هستند که به صورت مستقیم با وساطت زبانِ حق گو و کردار حق نمای پیامبر و اهل بیت (ع)، گفتارها و پیامهای خداوند را برای نورانی کردن جان انسانها و بهشتی ساختن اجتماع آدمیان و رساندن کاروان بشری به کمال نامنتها و آماده شدن برای ملاقات حق و همنشینی جاودانه با راه یافتگان در اختیار ما گذاشتهاند.
گذشته از نگاه دین باوران که کنکاش گسترده و عمیق در کتاب و سنت به خاطر پاسخگویی به نیازهای فکری و فقهی از نگاه آنان ضروری است، از نگاه برون دینی و در برابر میلیونها چشم که با ادعای مسلمانان مبنی بر آسمانی بودن قرآن و برخورداری آن از جامعیت و جهانی بودن و کامل بودن دین اسلام روبرو هستند، این دست از کنکاشها ضرورت ویژهای مییابد.
در این بین یکی از مباحثی که از دیر زمان توجه اندیشمندان را در کنار کنکاشهای مستمر پیرامون قرآن و سنت، به خود جلب کرده ترسیم نوع رابطه آنها نسبت به یکدیگر و نقش متقابلشان در عرصه دین شناخت بوده است. آیا قرآن و سنّت به عنوان دو رهنمود مستقل و جدا از یکدیگر ترسیم دین و شریعت را بر عهده دارند یا آن که با کمک و یاری یکدیگر به این مهم پرداختهاند؟! آیا اساساً میتوان هر یک از آنها را به صورت مستقل برای دین شناخت کافی دانست یا نه؟ در صورتی که کتاب و سنّت با یکدیگر ارتباط و تعامل داشته باشند، این تعامل چگونه است و هر کدام از کتاب و سنت نسبت به دیگری چه نقشی را ایفا میکنند؟ در صورتی که نقش آنها متقابل باشد، جامعیت دین چگونه به کمک آنها ترسیم میشود؟
نویسنده در این کتاب سعی کرده است پاسخی برای این سوالات مطرح کند.